محل تبلیغات شما

آنقَدَر وسوسه دارم بنويسم که نگو.
تو کجايي پدرم.؟!
آنقَدَر حسرت ديدار تو دارم که نگو.
بسکه دلتنگ تو ام ،از سر شب تا حالا.
آنقَدَر بوسه به تصوير تو دادم که نگو.
جانِ من حرف بزن!
امر بفرما پدرم.
آنقَدَر گوش به فرمان تو هستم که نگو.
کوچه پس کوچه ي اين شهر پر از تنهاييست
آنقَدَر بي تو در اين شهر غريبم که نگو.
پدر اي ياد تو آرامش من.!
امشب از کوچه ي دلتنگي من ميگُذري؟!
جانِ من زود بيا
بغلم کن پدرم.!
آنقَدَر حسرت آغوش تو دارم که نگو.
به خدا دلتنگم!
رو به رويم بِنِشيني کافيست
همه دنيا به کنار.
گرچه از دور ولي، من تو را ميبوسم
آنقَدر خاک کف پاي تو هستم که نگو.
به پاس اولين بوسه اي که پدرم به رسم مهر در اولين ساعات تولد به گونه ام زد و من نفهميدم:
و به ياد سوزنده ترين بوسه ي اخر که من به رسم وداع به صورتش زدم و او نفهميد:
يادش را گرامي ميدارم
نثار روح همه ي پدراني که ديگر بين ما نيستند فاتحه اي قرائت کنيم

مرضیه برومند:خانم وزوزی از جان زنان ما چه میخواهد

مصاحبه خواندنی پزشک موفقی که بیش از 20 هزار نوزاد را متولد کرده است

می چرخد چرخ زمان می گردد گرد جهان اما تو دیگر بر نمی گردی پدر

تو ,نگو ,آنقَدَر ,پدرم ,ي ,اي ,که نگو ,تو دارم ,تو هستم ,آنقَدَر حسرت ,نگو به

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها